آغازین
سال 1263 زمان ناصرالدین شاه، انگلیس از جنوب وخرمشهر حمله میکنه به ایران که ایران رضایت بده هرات ازش جدا بشه– هرات اون موقع دست انگلیسی ها بوده و با ایرانم دائم دعوا بوده سرش. اکم یا بزرگ جنوب ایران یه کسی بوده به اسم شیخ جابر. اینم خیلی مقاومتی نمیکنه. دودستی اون منطقه رو تقدیم انگلیسی های میکنه. انگلیسی ها که بهش میگن کی بهتر از تو. خودت نماینده ما باش همینجا. هر چی گفتیم بگو چشم. خلاصه یه حکومت محلی راه میندازه که میشه در محدودههمین خوزستان خودمون .ناصر الدین شاه هم چاره ای نداشته و میگه تو حاکم منصوب من و مثلا خراج بده و اینا. شیخ جابر که میمیره. یه سالی دو تا پسر بزرگش با هم میجنگن تا آخر شیخ مزعل بر اون یکی داداشه پیروز میشه و میشه حاکم. این شیخ مزعل حاکم میمونه تا اینکه تو حکومتش با کمپانی لینچ انگلیس یه رقابت ریزی میکنه و انگلیسیا هم برادر کوچیکش رو تحریک میکنن و این میشه که شیخ خزعل ظهور میکنه. شیخ خزعل میزنه شیخ مزعل رو میکشه و میشه حاکم محمره. شیخ خزعل دیگه حسابی خدمت رو به انگلیسی ها تموم میکنه و از چاه های نفتی که تو ایران زدن محافظت میکنه و میگه آقا بیاین ما رو کلا حاکم مستقل کنید و یه کشور جدا بشیم. داشت کم کم هم جدا میشد تا اینکه انگلیسی ها رضا خان رو پیدا کردن و گفتن به به. این اصل جنسه. میتونه همون خدمات شیخ خزعل رو تو ابعاد بزرگتر ارائه کنه. این میشه که پشت خزعل رو خالی میکنن و خزعل که میبینه انگلیس پشتش نیست اصلا مقاومت نمیکنه و تسلیم رضا خان میشه. رضا خان هم میارتش تهران و فضل الله زاهدی رو میکنه حاکم نظامی خرمشهر. از این به بعد دیگه حاکم خرمشهر از سمت حکومت مرکزی تعیین میشه و عملا اون پول هایی که حکومت محلی به دست میاورد از بین میره. این میشه که اون طعم قدرت و ثروت تو گذشته موجب میشه ما همیشه یه تعداد کمی جدائی طلب تو جنوب ایران داشته باشیم. حالا چرا کم؟ چون واقعا یه تعداد کمی بودن. چون اون طعم قدرت و ثروت حکومت محلی همون زمان هم به یه عده کم و خاصی میرسید. همونا هم دنبال این بودن که دوباره بگیرنش. خلاصه همون تعدادی کمی که میگم خودشون صدتا گروهن. از پسرهای خود شیخ خزعل بگیر که حزب السعاده رو تاسیس کردن تا حزب بعث عراق که واسه فشار به شاه –در مقابل حمایت شاه از کردای عراق-اونم برداشت جبهه شعبیه لتحریر اهواز درست کرد تا عرب های جنوب ایران خودمون که عشق جمال عبدالناصر شده بودن و رفتن با جمال عبدالناصر بیعت کردن. تا برسیم به سال یک هزار و سیصدر هفتاد و هشت. سال 1378 یک گروه سری تشکیل میشه. اینا مخفی و سکرت بودن تا سال 1384. تو این سال انفجار ها و ترور ها خبر از تولد شوم یک گروهک تروریستی میده. حرکه النضال العربی لتحریر الاحواز.
حرکه النضال العربی لتحریر الاحواز
کیا این حزب رو تشکیل میدن؟حبیب جَبر معروف به حبیب نبگان. برادرش ناصر جبر یا ناصر نبگان. دامادش یعقوب نیسی که سخنگو و مسئول رسانه ایشونه. حبیب فرج الله چعب یا حبیب اسیود که معاون و مسئول شاخه نظامی شون بود. اسم شاخه نظامی شون هم کتائب شهید محیی الدین آل ناصره .
خب اینجا یک نکته ی قشنگی وجود داره. اونم اینکه این افراد همین زمان تو حزب وفاق اسلامی بودن. این حزب تنها حزب قانونی قومیتی بود که از دولت اصلاحات مجوز گرفته بود. یعنی مثلا حبیب نبگان و حبیب اُسیوِد به صورت پاره وقت میرفتن تو حزب وفاق اسلامی و جهت اعتلای کشور فعالیت میکردن و بعدازظهرش میرفتن تو حرکه النضال و در جهت ابتذال مملکت تلاش میکردن. تازه حبیب اسیود کارمند بانک هم بوده که باید وقتش رو به سه قسمت تقسیم میکرده.
اینا اول که حزب تشکیل میدن میگن خب پول چی؟ به هر حال آزاد سازی محمره یه بحثه، پولدار شدن خودمون یه بحث دیگه س. این میشه که حبیب جبر میگه بریم دزدی. ناصر جبر میگه چی بدزدیم؟ احمد نیسی میگه پول نقد. یعقوب نیسی میگه نگهبانا رو چه کنیم؟ حبیب اسیود میگه اونا با من و خلاصه یه سرقت مسلحانه از بانک صادرات اهواز انجام میدن. یکی دیگه هم از یه شرکت پیمانکاری تو ماهشهر انجام میدن. بعدش هم شروع میکنن به جعل پول وحواله. بیشتر از سیصد تن گندم از راه همین حواله های جعلی دزدی میکنن. بعد حالا تزشون چی بوده برای جدایی؟ عملیات نظامی و خرابکارانه. یعنی با خودشون گفتن ما اینقدر از مردم میکشیم و ساختمونا رو خراب میکنیم که کم کم حکومت مرکزی بگه آقا اینجا دیگه به درد نمیخوره. یه قیچی برداره و ببره بندازه جلو صدتا از این گروهک تروریستی. از کارهایی که کردن بمب گذاری تو ساختمان اداره منابع طبیعی، فرمانداری، برنامه و بودجه، خیابون های اهواز، چاه نفت شماره 179. در مجموع هشت تا انفجار تو اهواز، یکی تو تهران و دو تا تو شهرهای آبادان و دزفول انجام میدن که 26 نفر کشته میشن و حداقل 283 نفر زخمی. تو بهمن 84 یه تعدادی شون رو دستگیر و اعدام میکنن و یه مدت سر و صداشون میخوابه تا اینکه تو سال 92 به همراه تروریست های سوری به یه تعداد چاه نفت تو جنوب شرقی اهواز آسیب میزنن. سال 94 مسئولیت حمله به یه ساختمون رو به عهده میگیرن و سال 96 هم مدعی منفجر کردن دو تا خط لوله انتقال نفت میشن و به یک کلانتری تو اهواز حمله میکنن. حمله به رژه نیروهای مسلح تو 97 رو هم که دیگه احتمالا یادتونه بدو بدو اومدن تو اینترنشنال به عهده گرفتن هر چند بعدش یه بیانیه دادن که ما نبودیم و داعش هم یه بیانیه داد حالا که اونا نبودن پس ما بودیم.
اینا چطوری نیرو جذب میکردن؟ میگشتن جوونایی که شغلی نداشتن رو میبردن کشورهای خلیج یه دوری میدادن یه کبابی شیشلیکی بهشون میدادن و میگفتن مگه خوشمزه نبود؟ اونا میگفتن چرا میگفتن مگه اینجا قشنگ نیست؟ باز میگفتن چرا میگفتن حالا که توپ ناهار خوردی و شکمت پره چشماتو ببند و تصور کن ما خوزستان رو بگیریم. همه ی پول نفتش برای خودمون باشه و هر روز میتونیم از این غذا ها بخوریم. اینجوری یه تعداد کمی نیرو واسه گردان های نظامی شون جذب کردن.
بعد اون بمب گذاریا این هیئت مدیره اصلی از کشور فرار میکنن و اول میرن کشورهای خلیج و بعدش هم میرن اروپا.
خود اُسیوِد میگه ما هنوز تو ایران بودیم که با عربستان ارتباط گرفتیم و بعد از اینکه از کشور خارج میشن هم این ارتباط قوی تر میشه. اصلا یه ضرب المثل هست که میگه از تو حرکت از عربستان برکت. میاد بهشون دو میلیون یورو میده که شبکه ماهواره ای بزنن تو هلند و دانمارک.
شبکه احوازنا
یه شبکه احوازنا اول میزنند که تِم دینی وهابی داره. زیاد مخاطب جذب نمیکنه بعد یه شبکه الاحواز میزنن که عام تره و توش موسیقی و برنامه های عادی هم داره. البته این دو تا شبکه اینجوری نیست که فقط برنامه ها و بیانیه های حرکه النضال رو پوشش بده، حرکت تمام گروه های جدایی طلب عرب رو پخش میکنه. خلاصه اینا وقتی میرن خارج از دوز عملیات نظامی کم میکنن ، کت شلوار میپوشن. کروات میزنن و میرن تو فضای رسانه و دیپلماسی. نشست و تظاهرات و کنفرانس. سال 2014 اولین کنفرانسشون رو با دلارهای نفتی عربستان برگزار میکنند. بهشون هم میگن شما که الان دیگه خوش تیپ شدین و خون ملت رو هم از روی دستاتون شستین، اون تفنگ رو از لوگوتون حذف کنید. یکی دیگه از کارهاشون هم بیانیه دادنه. مثلا بیانیه های مختلف. از بیانیه هر ساله شون برای سالگرد تاسیس خودشون تا سالگرد تاسیس گروه های دیگه و فوت امیر کویت و مثلا رد توافق ایران و چین. ببیند یه قانون تو گروه های جدایی طلب هست که میگه شما سه نفر بودین حزب تشکیل بدین، پنچ نفر شدید انشعاب بزنید. روی همین حساب پای اینا که به خارج میرسه حبیب نبگان میره دانمارک برای خودش یک شعبه میشه، احمد مولی هم میره هلند و یه شعبه دیگه میشه. عربستان هم میاد پشت مکتب دانمارک و از نبگان حمایت میکنه و اونو میکنه مجرای اصلی حمایت های مالیش از گروه های ضد ایرانی. یعنی همه ی پول ها رو میده به نبگان که اون به بقیه بده. اینا هم شروع میکنن به گسترش فعالیت ها و با داداشیاشون پژاک و جیش العدل هم ارتباط میگیرن.
قتل احمد نیسی
حالا اینا کارشون به کجا میکشه؟ احمد نیسی سال 96 تو هلند به ضرب سه تاگلوله جلوی خونه ش به قتل میرسه. اینکه قاتل کی بوده و ایران زده یا تصفیه درون گروهی بوده معلوم نیست. طبیعتا خودشون میگن کار ایران بوده. بعدش حاتم صدام معروف به ابوعاصم میشه جانشینش.
سال 98 هم حبیب جبر و ناصر نبگان و یعقوب نیسی تو دانمارک به جرم جاسوسی برای عربستان و فعالیت های تروریستی تو ایران، دستگیر میشن. حبیب 8 سال زندان میگیره، ناصر 7 و یعقوب هم شش سال. یکی دیگه شون هم تو هلند دستگیر میشه.
بعدِ حبیب جبر، حبیب اسیود میشه رئیس. هنوز جاش سفت نشده بود که یک سال بعد این دفعه خود ایران دستگیرش میکنه. پا میشه میاد ترکیه و ایران دستگیرش میکنه. حالا چه جوریش دیگه زیاد معلوم نیست. از ربایش توسط قاچاقیا تا همکاری میت ترکیه این وسط مطرحه. بعد حبیب اسیود هم سعید حمیدان مسئول میشه که این یکی هنوز دستگیر نشده.